سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تمام آرزویم این است که خاک کوی تو باشم

 

 ●میلادصبردوشنبه 86 اردیبهشت 31 - ساعت 11:33 صبح

دلنوشته خادم الزهرا

هوالصبار الشکور

این متنی که اینبار گذاشتم متن جدیدی نیست از دلنوشته های دو سال قبلمه؛امروز اومده بودم که به مناسبت میلاد خانوم زینب کبری(ع) بنویسم ولی قبلش سری به آرشیو نوشته هام زدم ببینم نوشته های قبلیم چیاست؛دیدم یه بار به همین مناسبت نوشتم و سیاه کردن دوباره صفحه چندان جالب نیست بخصوص که اینروزا هرکاری میکنم نمیتونم مثل اونروزا بنویسم انگار واقعا دفعات قبل این دستم نبود که مینوشت دلم بود که فرمان میداد و دستم به صفحه کیبورد قفل میشد.....به هر حال از همه اونایی که یه بار این نوشته رو خوندن عذرخواهی میکنم...فعلا دلم به نوشتن دوباره رضا نمیده...دعا کنید بتونم دوباره با دلم آشتی کنم و حرفی برای گفتن داشته باشم....التماس دعا...یازهرا....

«نمی دونم اینبار از کجا شروع کنم؟!..امشب دل هر عاشقی روونه بیت العلی میشه؛امشب عرشیان مهمان آل عبایند؛ امشب ملائک برای مهمانی سرای علی وفاطمه منتظر اذن الهی اند؛امشب ماه تنها چراغ شب مدینه وستاره ها بر بام خانه حسنین می درخشند؛امشب رسول خدا بیتاب حضور حماسه ساز کربلاست؛امشب علی بیقرار میلاد فاطمه ثانی ست،امشب فاطمه میزبان وارث علم علی ست،امشب حسن لبریز حس شادی ست و حسین منتظر ظهور اسوه صبر ورضاست؛امشب زمین وزمان شادند و همه نماز عشق را به سوی سرای زینب قامت بستند و عرشیان وفرشیان گردخانه صبر ووقار طواف میکنند؛نفس در سینه زمان حبس میشود وزمین به خود میبالد برای حضور فرشته ای از درگاه خدا....

لبخند روی لبان بهترین خلق خدا نقش میبندد و چشمان وصی نبی لبریز شادی ست،سرور زنان اهل عالم از پس آیینه زینب فاطمه را به نظاره نشسته وحسنین سرمست غرورند وسرور..صدای شادی زمین به آسمان رسیده،حتما خدا به خاطر این مولود عزیز عرش وفرش را گلباران میکند..قهقهه مستانه ملکوت را صدای ناله ای در هم میریزد...السلام علیک یارسول الله...زینت پدر در آغوش برادر آرام گرفته؛حسین امانت مادر را به او می سپارد..نجوای رسول خدا و جبرائیل با آشک همراه میشود...پرده ملکوت به کنار میرود؛زمان باشتاب به سال 61هجری میرود وزمین در کربلا متوقف میشود...«وا اماه!این کشته فتاده به هامون حسین توست»..زینب امانت مادر را به او می سپارد...

امشب مدینه غوغاست و کربلا آشوب؛مرغ دلم امشب نه هوای مدینه رو کرده نه کربلا؛دلم امشب روانه ساکتترین نقطه زمین هنگام میلاد زینبه...دلم امشب زائر زینبیه سوریه شده...

یادش بخیر چقدر زود 6ماه گذشت! درست شب نیمه شعبان بود که رسیدیدم سوریه؛ اولین رفتنم به حرم مصادف شد با نماز صبح میلاد منجی..یادش بخیر 3سال قبل نیمه شعبان کربلا بوی دیگه ای داشت،بوی نرگس...وحالا در تکراری دیگه تو زینبیه هستم...نمیخوام حتی ثانیه ای رو از دست بدم؛دلم برا دیدن گنبد پر میزنه،آرووم آرووم گلدسته های حرم خودشون رو نشون میدن،تا وارد صحن نشی لیاقت دیدن گنبد رونداری!،انگار باهرقدمی که به زمین میزارم یکی بهم میگه قدمهاتو محکم ولی باوقار به زمین بزن...تونماینده جامعه زینبی هستی...تواز دیاری اومدی که هزاران مادر برای اینکه قطره ای از دریای صبرزینب رو بچشند قطره ای اشک برای دسته گلاشون روونه نکردن،از دیاری اومدی که هزاران خواهر برادرشون رو به عشق حسین زینب روونه میدون شهادت کردند و چندساله از غم برادر روز وشب ندارند،از دیاری اومدی که حامل این پیام شدند«آنها که میروند کار حسینی میکنند وآنها که میمانند کار زینبی»..من از دیار زینبیون اومدم...

چشمم که به ضریح میافته ناخودآگاه یادضریح ارباب میافتم؛نمی دونم چرا ؟ولی اینجا بوی مدینه رو میده،اینجا برام مثل کربلا عزیزه..یه دستی روی آتیش قلبم آب میپاشه،تمام دردام یادم میره،تمام سختی هام ذوب میشه؛دلمو میسپارم به خانوم..السلام علیک یا بنت رسول الله...السلام علیک یازینب کبری...

...دیگه یه هفته گذشته؛ باید بیت آخر غزل این سفر روهم بخونم...از صبح بسط نشستم و توی حرم،آخرین نماز صبح وحالا آخرین نماز ظهر وعصر...صدای اذان که از گلدسته ها میپیچه غم تو دلم میشینه،صوت اذان برام شده تداعی گر وداع؛ دیگه نگاههای آخرم به ضریح اشک آلوده،یه هفته سفر جلوی چشمم میان،یادش بخیر اونشبایی که تا آخر میموندیم؛یادش بخیر اونشبی که با چند تا از بچه ها موندیم و داخل رواقها رو جارو کردیم وضریح رو با اشکامون شستیم،حیاط و صحن رو با مژه هامون جارو کردیم و مرمرهای حرم رو با چادرامون برق انداختیم...حال کردیم یه شب لیاقت خادمی خانوم رو داشتیم،فقط ما بودیم وخودمون،صحن خلوت خلوت شده بود و تاتونستیم با ضریح خلوت درددل کردیم،تاتونستیم ضریح رو نگاه کردیم و به گنید خیره شدیم....

وحالا این آخرین فرصته،دستمو به میله های ضریح گره میزنم ودلمو قفل ضریح میکنم...دستمو وا میکنم ولی دلمو نه! یذار تاابد قفل ضریح زینب بمونه،روحمو به طواف میفرستم،طواف صبر و رضا،طواف حجب وحیا...از تو حیاط برای آخرین بار به گنبد نگاه میکنم؛نمیدونم سلام بدم یا وداع کنم...یه شعری ورد لبم میشه؛همونی که موقع وداع با کربلا زمزمه میکردم«خداحافظ ای برادر زینب/به خون غلتان در برابر زینب/خداحافظ ای آبروی دوعالم/نگین سلیمان به حلقه ی خاتم»...توی اتوبوس چشامو میبندم تاتصویر گنبد از چشام محو نشه..چشمامو که باز میکنم توگمرک سوریه-ترکیه هستیم...پاسپورتامون کارت خروج میخوره..به همین راحتی...._»



  • کلمات کلیدی :
  •  ●لیست کل یادداشت های این وبلاگ
     

    جمعه 103 فروردین 10

    برای تعیین شهر خود روی کادر کلیک نمایید.
    اعلام اوقات شرعی براساس ساعت
    رایانه‌ی شما می‌باشد.
     

    d خانه c

     RSS 
     Atom 

    d شناسنامه c

    d ایمیل c

    کل بازدیدها:177513
    بازدید امروز:0
    بازدید دیروز:7


    درباره خودم

    تمام آرزویم این است که خاک کوی تو باشم
    خادم الزهرا
    یه غریبه...یه بازمونده...یه مجنون دیار جنون...یه زائر حرم عشق...یه


    لوگوی وبلاگ


    کبوترای آشنا

    عاشق آسمونی
    انتظار
    مذهبی فرهنگی سیاسی عاطفی اکبریان
    شکوفه نرگس
    مبادا روی لاله ها پا گذاریم
    PARANDEYE 3 PA
    لب گزه
    حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
    شلمچه
    .: شهر عشق :.
    کربلای جبهه ها یادش بخیر...
    منطقه آزاد
    دوستدار علمدار
    پاک دیده
    حرم دل
    شهدای دفاع مقدس
    چفیه
    @@@ استشهادی @@@
    نگاه منتظر
    السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
    هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
    پر شکسته
    قافله شهدا
    حب الحسین اجننی
    پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله)
    تخیّلات خزان‌زده یک برگ بید
    امیدزهرا
    کشکول
    شمیم
    نافذ
    ولایت علیه السلام
    شهید سید محمد شریفی
    آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟
    وکذلک نجزی المحسنین
    نقد مَلَس
    تخریبچی دوران
    عاشقان علی و فاطمه
    ازیک روحانی
    نسیمی از بهشت ...
    قدرت شیطان
    یاران
    راز و نیاز با خدا
    تا ریشه هست، جوانه باید زد...
    حسین جان (این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست)
    خلوت تنهایی
    داغ عشق
    و خدایی که در این نزدیکیست
    عشقی
    ایران اسلام
    دنیا به روایت یوسف
    یک قدم تا پشت خاکریز
    دختر و پسر
    خدای که به ما لبخند میزند
    سایه تنهایی


    وضعیت من در یاهو

    دسته بندی یادداشت ها


    اشتراک در خبرنامه

      با ارسال فرم فوق می‌توانید از به‌روز شدن وبلاگ با‌خبر شوید.